کاشان گلهاي قمصر و کاشيهاي لعابدار و قالي نيست، کاشان شرفيافته به نام غياثالدين جمشيد کاشاني است که دنيا او را به نام «الکاشي» ميشناسد؛ مردي از کاشان که براي يافتن علم ميتوانست تا ثريا برود.
غياثالدين در حجره نيمهتاريک خود در بازار، در ميان انبوه کتابها و اسطرلابها و ابزار اخترشناسي و يادداشتهايش نشسته بود و مشغول مطالعه بود. قاضيزاده رومي سلام داد، غياثالدين سربلند کرد و به مردي که با لباسهاي فاخر در ورودي حجره ايستاده بود، نگاهي انداخت، جواب سلام او را داد و دوباره به مطالعه مشغول شد. قاضيزاده در مورد قيمت اسطرلاب خاصي سوال کرد. غياثالدين گفت اين اسطرلاب را تنها به کسي ميفروشم که بتواند جَيب( سينوس) يک درجه را برايم حساب کند و به سوالهاي من در فن هيئت و رياضيات پاسخ گويد. دو مرد ساعتها به بحث نشستند و درجه علمي غياثالدين بر قاضيزاده آشکار شد. در آن زمان غياثالدين در کاشان به واسطه رصدها و تاليفاتي که انجام داده بود، دانشمند سرشناسي بود، ولي قاضيزاده ميرفت تا آوازه او را به سمرقند برساند. قاضيزاده رومي گفت: «براي انجام اين کار تنها کسي را که شايسته ميدانم، يک مرد پنج وجبي است که از زمين تا آسمان را وجب به وجب خوب ميداند.» تمام درباريان و دانشمنداني که در بارگاه اُلغ بيگ، حاکم سمرقند، ايستاده بودند و به سخنان او درباره ساختن رصدخانهاي در سمرقند که با رصدخانه مراغه برابري کند، گوش ميدادند، با سخن قاضيزاده به سمت او برگشتند و الغ بيگ خواست بداند که دانشمند برجستهاي مانند قاضيزاده از چه کسي سخن ميگويد. سخن از غياثالدين جمشيد کاشاني بود؛ يک مرد کوتاهقامت کاشاني. قاضيزاده که در طي سفر از عراق به سمرقند، با غياثالدين روبهرو شده بود، نزد الغ بيگ از دانش بيبديل او گفت و به او يادآوري کرد که غياثالدين همان مردي است که زيج خاقاني را در تصحيح و تکميل زيج ايلخاني نوشته و آن را به الغ بيگ تقديم کرده است. الغ بيگ ميدانست ساختن رصدخانه کار دشواري است و کارهاي بزرگ، مردان بزرگ ميطلبد. بنابراين دستور داد تا قاصداني را براي دعوت از غياثالدين به کاشان روانه کنند. صداي پاي اسبها که ميآيد، کاشاني مشغول کار با طبق المناطق است. ابزاري که خودش اختراع کرده و براي مشخص کردن موقعيت ماه و خورشيد و پنج سياره ديگر بدون محاسبات به کار ميرود. با اين ابزار ميتوان زمان کسوف و خسوف و نيز موقعيت خورشيد را در هر زماني روي دايره البروج تعيين کرد. البته او وصف اين ابزار را در کتاب «نزهه الحدائق» نوشته؛ کتابي که در آن دو قرن قبل از کپلر، مدار ماه و عطارد را بيضي دانسته است. او به اصرار دوستانش دستگاه را که نوعي ماشين محاسبه زمان است، «جام جمشيد» مينامد. صداي پاي اسبها که فروکش ميکند، قاصداني در برابر حجره او هستند تا دعوتنامه الغ بيگ را تسليم کنند. غياثالدين ميداند در سمرقند تحت حمايتهاي مالي الغ بيگ ميتواند با خيالي آسوده به تحقيقات علمي بپردازد. پس حجرهاش را در بازار ميبندد و به همراه معينالدين، خواهرزادهاش که منجم و شاگرد او نيز هست، براي آخرين بار از کوچههاي معطر کاشان ميگذرد تا به سمرقند برسد. سمرقند قرن نهم هجري سمرقندي است که حافظ به همراه بخارا به خال هندويي بخشيده، شهري است درخور يار، بيشتر به باغي ميماند تا شهري، در کمال شکوه و بالندگي. سمرقند بناشده در دشت زرافشان است، در مرکز جاده ابريشم، پيونددهنده چين به اروپا، در دوره شکوفايي مکتب علمي سمرقند، سمرقندِ محمد تراغاي مشهور به الغ بيگ، نوه تيمورگورکان است. زماني که غياثالدين در گرماي تابستان به سمرقند ميرسد، بناي ساختمان رصدخانه آغاز شده است. در همان ابتدا ميگويد حلقههاي برنجي بطلميوسي که براي رصد آماده شده، به کار نميآيد، چون در محاسبه و ساختش به راه خطا رفتهاند. همه از اينکه او به اين سرعت اشکال حلقهها را پيدا کرده، لب به تحسين ميگشايند، اما سخن آخر با الغ بيگ است. الغ بيگ که خود دانشمند و رياضيدان است، دستور ميدهد تا بدون توجه به هزينهاي که براي حلقهها صرف شده، آنها را بشکنند، سپس معماري رصدخانه و ساخت ابزارآلات رصد را که چند سال به طول ميانجامد، به غياثالدين ميسپارد. رصدخانه بر دامنههاي کوهک و کنار نهر ابو رحمت بنا ميشود و غياثالدين در حين نظارت بر کار بنا، کار تاليفاتش را نيز انجام ميدهد. برج رصدخانه و ديوارها بالا ميروند و رساله «محيطيه» نيز نوشته ميشود. رسالهاي که غياثالدين عدد پي را تا 17 رقم اعشار در آن محاسبه کرده - کتابي که دانشمندان و مورخان اروپايي آن را شاهکار فن محاسبه ميدانند - آن هم با دقتي که تا 150 سال بعد از او بيرقيب ميماند؛ محاسباتي که براي بناي قوس و ربع جداري رصدخانه به کار ميرود. ابزارآلات رصد مورد نياز براي رصدخانه از زاويهياب (سدس فخري) گرفته تا ساعت آفتابي (اعتدال) و استوان، تحت نظارت غياثالدين ساخته ميشود و کتاب «جيب و وتر»، که در آن سينوس يک درجه را با دقت حساب کرده، نوشته ميشود. داخل برج مرکزي و واحدهاي اطراف آن را با نقوش فلکي و نقشه زمين و درياها و خشکيها مي پوشانند و داخل و خارج برج را با کاشيهاي زيبا ميآرايند. او در اين مدت مشغول تاليف مهمترين کتابش «مفتاح الحساب» است که در آن کسرهاي اعشاري را به قياس حساب منجمان اختراع ميکند و باعث گسترش و رواج استفاده از کسرهاي اعشاري، که خود نامگذار آن بود، ميشود. همچنين فرمولي براي محاسبه ريشهn اُم يک عدد صحيح را بيان ميکند و اين همان روشي است که رياضيدانان اروپايي در قرن نوزدهم تازه به آن دست پيدا کردند و بعدها به نام روش «روفيني- هورنر» معروف شد. با ابعادي دو برابر رصدخانه مراغه ساخته ميشود که به عنوان بزرگترين رصدخانه ماوراءالنهر مشهور ميشود. غياثالدين به همراه الغ بيگ و تعداد ديگري از دانشمندان مشغول تاليف زيج الغ بيگي (سلطاني) ميشود. رصدهايي که در آنجا صورت ميگيرد، به هرچه بالندهتر شدن مکتب علمي سمرقند ميانجامد. غياثالدين که رياست رصدخانه را برعهده دارد، مهمترين رکن اين مکتب علمي است. مسعود طبيب کاشاني، پدر غياثالدين، براي چندمين بار نامههايي را که پسرش از سمرقند فرستاده ميخواند و روزي را به ياد ميآورد که غياثالدين چشم به آسمان گشود. مسعود نوزاد نورس را در آغوش گرفت و بعد از خواندن اذان و اقامه در گوشش گفت: تو را جمشيد نام نهادم، باشد که نامدار شوي. جمشيد براي پدر نوشته بود که مسائل مختلفي را حل کرده، از جمله ايجاد سوراخي بر ديوار محرابي که در همه فصول عبور نور خورشيد از آن بيانگر وقت نماز عصر طبق مذهب حنفيه -مذهب رسمي ماوراءالنهر در آن زمان- است و نيز ساخت اسطرلابي به قطر يک گز که هزار و بيستودو ستاره موجود در جدول ستارگان مجسطي بطلميوسي روي آن ثبت شده است. نوشته بود مقياسي را بر يکي از ديوارهاي قصر خصوصي الغ بيگ رسم کرده که خطوط ساعت مستويه- 24 ساعت- از آن عبور ميکند. براي پدر از ساختن رصدخانه سمرقند گفته بود و اينکه اداره رصدخانه و رصدها با اوست. پدر اما هنوز نگران است و ميداند غياثالدين که در ابتداي کتابهايش هميشه خود را کمترين و نيازمندترين بندگان خدا معرفي ميکند، کسي که ميگويد مقدار واقعي عدد پي را فقط خدا ميداند، نميتواند در برابر سلطان سر خم کند. صداي پاي اسبها ميآيد، غياثالدين به آسمان سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سمرقند نگاه ميکند. صداي پاي اسبها که فروکش ميکند، اين بار سروکله قاصداني با شمشير پيدا ميشوند. خون پاشيده بر ديوارها، خون جاري در دالانهاي رصدخانه سمرقند، خون غياثالدين جمشيد کاشاني مقتول به فرمان الغ بيگ حاکم سمرقند است. سخنچيني نااهلان و حاسدان کار خود را کرده است. جان سمرقند آکنده از تلخي است، نامه آخر پدر بدون جواب ميماند. مرگ غياثالدين، ملقب به القابي چون «بطلميوس ثاني»، «افضل المهندسين» و «سلطان المهندسين»، آخرين رياضيدان بزرگ دوره اسلامي، همراه با آغاز دوره رنسانس در اروپاست. آفتاب در حالِ افولِ شرق، در غرب دارد طلوع ميکند. کاشان قرن نهم هجري تنها کاشان گلهاي قمصر و کاشيهاي لعابدار و قالي نيست، کاشان شرفيافته به نام غياثالدين جمشيد کاشاني است که دنيا او را به نام «الکاشي» ميشناسد؛ مردي از کاشان که براي يافتن علم ميتوانست تا ثريا برود. منبع: «ماهنامه سرآمد»
|